نجواهاي من با ني ني نازم

چند وقتیه که به وبلاگ پسری سر نزدم خیلی دلم تنگ شده بود تولد رادوی ن هم مثل پارسال بود خیلی خوش گذشت باید بگم گل پسرم خیلی بزرگ شده و دیگه حرف زدنشم خوب شده انقدر که دیگه لازم نیست کلماتی رو که بلده رو بشمرم خیلی خوب هر چی رو می گیم تا جایی که می تونه تکرار می کنه الان چند روزیه که اومدیم خونه مامانی پسری هم خیلی خوشحاله بهش می گم رادی بریم خونه می که نخام مامانییییییی همش در حال فضولی کردنه دل مامانی هم براش تکه تکه می شه تا خونه جدید و تحویل بگیریم یه 40 روزی مونده خیلی سعی کردم از پوشک بگیرمش اول خیلی همکاری کرد چون تازگی داشت مرتب می گفت دیش ولی الان دوباره کار خودشو می کنه منم فعلا دست نگه داشتم تا ببینم چی می شه راستی دلم برای ...